داستان شیخ ومریدان

شیخ را گفتند : علم بهتر است یا ثروت ؟!
شیخ بی درنگ شمشیر از میان بیرون آورد و
مانند جومونگ مرید بخت برگشته را به سه پاره ی نامساوی تقسیم نمود و
گفت :سالهاست که هیچ خری بین دو راهی علم و ثروت گیر نمیکند !!!
مریدان در حالی که انگشت به دندان گرفته و لرزشی وجودشان را فرا گرفت گفتند یا شیخ ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم .
شیخ گفت :در عنفوان جوانی مرا دوستی بود که با هم به مکتب می رفتیم ،
دوستم ترک تحصیل کرد من معلم مکتب شدم...
حالا او پورشه دارد ، من پوشه...
او اوراق مشارکت دارد، و من اوراق امتحانی...
او عینک آفتابی من عینک ته استکانی...
او بیمه زندگانی ، من بیمه خدمات درمانی ...
او سکه و ارز ، من سکته و قرض . . .
سخن شیخ چون بدین جا رسید مریدان نعره ای جانسوز برداشته و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتندی .

[ يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ب.ظ ] [ ]
[ ۰ ]
بخش نظرات اين مطلب
نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی