جواب یک حزب الهی به شاهین نجفی حرام زاده بازبان رپ
یه شب تو خوابی و خواب می بینی
خودتو تو شهر مهتاب میبینی
تابستونه ولی داره برف میاد
ارابه مرگ بدون اسب میاد
تو که مردی، حتی قبر نداری
داری می خونی، ولی سر نداری
چشم به هم می زنی حالا پاییزه
جای برگ از درختا خون میریزه
قطره قطره داره جمع میشه
سیل خون توی گورت پر میشه
واسه آدما مثل سایه شدی
توی قبر چپیدی و خفه شدی
مازح ، داره یهبار دیگه ، توی چهار چوب در ، حکم قتال رو میده
تاریک و روشنه، اتاق تاریکه
یکی یواش در گوشت باز میگه
پسر ته خطی، تموم شد مهلتت
از خواب بیدار شدی، تیغه روی گردنت
این دیگه یه خواب نیست، حقیقت محضه
پایان صدای زوزه های سگ رذله
این خواب بد تا ابد باهاته پسر
تاریکیش چشماتو کور کرده، چه بد
تو میپری از خواب، تو همون اتاق
کاغذ تو دستت ، حکم ارتداد
قطره های خون روی کاغذ سفید
باز دوباره از خواب، مرتدی پرید
مازح ، داره یهبار دیگه ، توی چهار چوب در ، حکم قتال رو میده
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.